بختیاریها ی افغانستان


در منابع تاریخی نظیر عالم آرا، تواریخ بختیاری و در جهانگشای نادری و دره نادری و... آمده است که بعد از قیام بختیاری ها و غلبه نادر بر آنها، نادرشاه 4هزار از جوانان بختیاری را در سپاه خود گنجاند و عزم فتح قندهار کرد و بعد از گذشت حداقل 9ماه، سپاه نادر در پشت دژ قندهار متوقف شد و هنگامی که شایعه عقب نشینی به گوش سپاهیان رسید قشون بختیاری سپاه نادر بدون کسب اجازه از نادر، درصدد تسخیر دژ مستحکم قندهار برآمدند و با رشادت بی نظیر خود موفق می شوند قندهار را تسخیر کنند.
دیدبان دیربین وَند اُردی اُویده
بختیاری به قندهار پرچم زیِده
اگرچه نادر پس از این اتفاق درصدد تنبیه بختیاری های سپاه برآمد اما با وساطت میرزا مهدی خان استرآبادی و تقدیم اشعاری نادر از تصمیم مجازات نافرمانی بختیاری ها منصرف شد.
«تو مپندار که بختیاری کرد حق مدد کرد و بخت یاری کرد
شـاه ایـران و نـادر دوران خاک بر فرق قندهاری کرد»
پس از این فتح تعداد زیادی از بختیاریها در افغانستان ماندند که از جمله دلایل ماندن آنها می توان به: تقویت قوای نادر در سرزمین های شرقی، تقویت و حضور در سپاه اعزامی به هند، جلوگیری از تجمیع بختیاری ها و ترس از قدرت آنها بود، لذا درصدد برآمد با دسیسه آنها را در افغانستان ساکن کند. این در حالی بود که چندهزار خانوار بختیاری پس از شکست از نادرشاه به منطقه دره گز کوچ اجباری داده شدند و پس از قتل نادر اکثریت آنها مجدد به دیار خود بازگشتند، اما قسمتی از آنها برای همیشه ساکن افغانستان شدند آنها مدتها به شیوه قومی خود سالها در جنوب بلخ تا کوههای مرکزی افغانستان به شیوه ییلاق و قشلاق زندگی می نمودند. و پس از شکست در نزاع با قبایل افغان ییلاق خود را از دست دادند و در قشلاق مستقر شدند. علامه ملا فیض محمد کاتب نویسنده بزرگ افغان زیر عنوان «فرقه بختیار» آورده است:«این فرقه در اصل از ایل بختیاری متوطن جنوب مائل بغرب اصفهان ایران است و بعضی ایشان را سید پنداشته و عده¬ای از ایشان در بخارا و هزارخانه در درابن مخلوط با فرقه مئی¬خیل و هفتصد و پنجاه خانه در مرغه و قرب پنجصد خانه در پشاور به محله جداگانه معروف به مرویها سکنی و مأوی دارند».
این قوم به زبانهای پشتو و فارسی صحبت میکنند؛ آنها با توجه به چند صده حضور در افغانستان در هیچ یک از بافت های قومی معروف این کشور هضم نشدند و با جمهوری اسلامی ایران بیشترین پیوند مذهبی، زبانی و فرهنگی را دارند. این قوم همواره به سبب عقاید شیعی از سوی دولت های سنی متعصب در افغانستان، تحت فشار بودند و به دلیل تبار ایرانی و مذهب شیعی خود، همواره مورد سوءظن بوده اند. این جمعیت که عمده آنها در قندهار بود در صده پیشین از قندهار به مناطق مختلف شمال افغانستان کوچ اجباری داده شدند تا در اثر قطع ارتباط با مرکز شیعی قندهار مجبور به ترک مذهب شیعی خود شوند اما آنها بخاطر حفظ مذهب، آوارگی جدید را پذیرفتند و بر اعتقاد شیعی خود ماندند. با پیروزی انقلاب و استقرار حکومت جمهوری اسلامی شماری از این جامعه عازم ایران شدند تا به جبهه های حق علیه باطل در مقابل صدام و حزب بعث بشتابند و امروزه تعداد قابل توجهی شهید و جانباز را این مردمان مشاهده می کنیم. این جامعه در جریان جهاد اسلامی علیه حمله شوروی به افغانستان رشادت های بی نظیری از خود نشان داد، و در حدود ۲۰ نقطه با گروه متجاوز گر شوروی میجنگیدند. سپس نظامیان روسیه با دستههای بسیار بزرگ از نظامیان و تجهیزات پیشرفته آن روزگار به آنها حمله ور شدند و بسیاری از قوم بختیاری افغانستان را اسیر کردند و تعدادی را کشتند. تعدادی از قوم بختیاری مجدداً مجبور به هجرت یعنی مهاجرت به ایران شدند و درحال حاضر این تعداد از مهاجرت کردگان در استان خراسان بزرگ زندگی میکنند. در جریان دفاع از حرم اهل بیت نیز این قوم دهها شهید و جانباز را در تقدیم اسلام نمودند.
بختیاری های افغانستان که با عنوان خلیلی ها نیز اشتهار دارند بیشتر در جنوب شرق افغانستان حضور دارند اما در ولایت های دیگر افغانستان نظیر قندهار، بلخ، سرپل، قندوز، تخار، کابل، دایکندی و هلمند نیز سکونت دارند. این قوم در افغانستان، در حال حاضر تعداد زیادی از آنها با فامیلی مشخص بختیاری زندگی میکنند و عموماً جزء قوم هزاره ها معرفی می شوند.
این جامعه هم اینک دارای دهها چهره حوزوی در حوزه های علمیه قم، مشهد و زاهدان می باشد و علی رقم مشکلات عدیده، بخصوص در تربیت و تحصیل جوانهای خود روبرو است.

در منابع بختیاری امده است که بعد انکه نادرشان 4هزار از جوانان بختیاری را در سپاه خود گنجاند و عظم فتح قندهار کرد و بعد از کذشت 9ماه نتوانست قلعه تسخیرناپذیر افغان ها را تسخیر کنند یک شب همان بختیاریان تصمیم گرفتند شبانه به قلعه قندهار حمله کنند و قلعه را به تصرف خود در اورند، خلاصه شب به قلعه یورش برند و قندهار را بدون دخالت سپاهیان نادر تسخیر کردند (این ماجرا را قبلا به تفسیر شرح داده بودیم).
دیدبان دیربین وَند اُردی اُویده
بختیاری به قندهار پرچم زیِده
پس از این فتح تعداد زیادی از بختیاریها در افغانستان ماندن که دلیل ماندن آنها نا مشخص است و دو احتمال دارد یکی به دلخواه ماندند که با توجه به خصوصیات اخلاقی و وطن پرستی و فامیل دوستی و طایفه گری بختیاریها دلخواه ماندن آنها بعید بنظر می رسد و احتمال دوم نادر شاه به اجبار از ترس قدرت آنها با دسیسه آنها را در افغانستان ساکن کرد . در حال حاظر تعداد زیادی از آنها با فامیلی بختیاری در افغانستان زندگی میکنند و جزء قوم هزاره ها قرار دارند.
این قوم در زمان حمله روسیه به افغانستان همچون برادران لربختیاری ساکن در ایران خود بدترین ضربه های مهلک را به نظامیان روسیه وارد کردند و در حدود ۲۰ نقطه با گروه متجاوز گر شوروی میجنگیدند. سپس نظامیان روسیه با دستههای بسیار بزرگ از نظامیان و تجهیزات پیشرفته آن روزگار به آنها حمله ور شدند و بسیاری از قوم بختیاری را اسیر کردند و تعدادی را کشتند. تعدادی از قوم بختیاری مجددا مجبور به هجرت یعنی مهاجرت به ایران شدند و درحال حاضر این تعداد از مهاجرت کردگان در خراسان ایران زندگی میکنند. این قوم اصیل بختیاری به هفت طایفه تقسیم می شوند: طایفه اول سورها و طایفه دوم کبیرها و طایفه سوم احمدخیلها و طایفه چهارم تورها و طایفه پنجم شاهبزرگها و طایفه ششم کنداریهاو طایفه هفتم سید خیل ها این قوم بیش از چند هزار خانواده میباشد که نود درصد خرید آهن دست این قوم میباشد و از سرمایه دارترین مهاجران افغان در خراسان ایران نامیده میشوند.
توضیحات بیشتر
دو گروه پشتو و فارسی زبان در بخش شرقی ناحیه ایرانی-افغانی، معروف به بختیاری یا بختیار وجود دارند که از بازماندگان بختیاری هایی هستند در زمان نادر شاه بعد از فتح قندهار در انجا ماندگار شده اند(عده ای گفتند به اجبار نادرشاه چون نادر از قدرت بختیاری بر علیه تاج تخت خود میترسید اسکان یافتند، و عده ای دیگر بر این باورند که چون بعد از فتح قندهار بدست بختیاریان افتاد بسیاری از ممالک انجا بدست این قوم افتاد بهمین خاطر عده ای از انها به اختیار انجا ماندند و جز بزرگان ان منطقه محسوب شدند).
در اندک اطلاعی که از ایشان در دست است ، چیزی حاکی از پیوند میان ایشان و عشایر بختیاری منطقه زاگرس ایران دیده نمیشود اما این بخاطر دوری چند صد ساله انها از اجداد خود در بختیاری ایران هست ، نفوز ایشانبه جانب مشرق در پرتو حمایت نادر شاه افشار، ظاهرا با مرگ وی در 1160 به پایان رسیده است.
گروهی موسوم به بختیار(ان) ، بختیاری یا بختیارخیل(شکل اول رایجتراست) در جنوب شرقی افغانستان زیست میکنند.انها با میانخیلها ، از ایلات پشتون متحد بودند و سرانجام با ان ایل همتبار شدند(شیرمحمدخان ص227 . رابینسن ص175).
بختیاریان در قرن سیزدهم چادر نشینانی بودند که با عشایر میانخیل از دره سند وسطی به مناطق کوهستانی افغانستان و بالعکس کوچ میکردند و معروف است که تخصص انها در و تجارت پرورش اسب بوده است(همیلتن ص204).
بعد از انکه چراگاه های زمستانی انها به دست ایل گنذاپور افتاد (شیرمحمد خان، همانجا) چندین تیره انها به یک جا نشینی در منطقه تابستانی قدیم خود در جنوب شرقی افغانستان روی اوردند(به تخمین رابینسون ص176، یکصد خانوار).
بدین سان نام ایشان بر چندین محل میان غزنه وقلعه قندهار گذاشته شده است(ادامک ج5 ص78، ذیل بختیار، قاموس جغرافیای افغانستان ج 1ص 225، ذیل بختیار قریه های افغانستان ج 1 ص273، ج 3 ص 1320) البته بیشتر بنظر میاد و صحصح تر ان این است که در زمان نادر شاه و حمله به قندهار و تسلط بختیاریان بر ان منطقه این نامگذاری به مرور بعد از ساکن شدن بختیاری ها در انجا و بدست گرفتن امور انجام شده است.
تروبتسکوی و هنری فیلد میگوید بختیاریان واقع در افغانستان بازماندگان پادگان های مرکب از افراد بختیاری هستند که گویا نادر شاه در پیشاور مستقر کرده بود و درین زمینه تردیدی ندارند.
شجرنامه ایلی محمد حیات خان ارائه کرده(ص280) که حاوی مطالبیست که مکمل اظهارات خواجه نعمت الله و شیرمحمد خان است(همان،ص274) چادر نشینان و نیمه چادرنشینانی نیز هستند که به بختیاری موسوم اند و در زمستان در قسمت های مختلف جنوب دشت بلخ و در تابستان در کوههای افغانستان به سر میبرند. تعداد انها در دهه 1350-1360 شمسی به بیش از 800 خانوار بالغ میشد. قشلاق مهمترین گروه ایشان در نزدیکی حضرت سلطان در ولایت سمنگان است که قریه بختیاری انجانیز به نام انهاست(یعنی به نام بختیاری).
گروه های دیگر در واحه آقچه (35درصد کل) و در ولایت فاریاب(5درصد) گزارش شده اند. از حدود چهل خانوار یکجانشین نیز در قریه حسن بلاغ در نزدیکی مَیْمَنه(بابی در بختیاری های ایران بهمین نام: میمه یا میوند هست) یاد شده است. نخستین دلیل کامل برای وجود گروه های بختیاری در شمال افغانستان، در برسی عشایر افغان مربوط به سال 1357 شمسی اومده است. و اینکه منابع مکتوب حاوی اشارات جسته گریخته دیگری نیز هست(بالان و دوبنوا). باید افزود که چه بسا گروه های دیگری نیز بوده اند که ماموران متوجه انها نشده اند.
درباره موقعیت و اصل و نسب نژادی این مردم باید گفت که یرخی از انها خود را تاجیک، پشتو یا سید میخوانند(که این امر میتواند بخاطر سالیان چند صد ساله ای باشد که موطن اصلی خود یعنی ایران دور بوده و رفته رفته با دیگر قبایل و همسایگان مختلط شده و هویت اصلی خود را گم کرده اند و یا این امر حاکی از ان بوده است که ایشان نیز معروض همان تغییراتی شده اند که در قرن سیزده در سراسر افغانستان در حال تکون بوده است همه انها به زبان پشتو سخن میگویند) ولی در کل بیشتر انها فقط میگویند بختیاری هستیم.
ولی بطور کلی دو زبانه اند و همچون غالب پشتو زبانان منطقه بلخ زبان فارسی را به منزله زبان دوم خود به کار میبرند. ازین گذشته یگانه نام خانوادگی در میان انها دیده میشود، یعنی عبدالله خیل ، نزدیک اقچه از سنخ اسامی پشتوست. این ویژگی های پشتویی حاکی است که از ورود ایشان به این منطقه احتمالا مدت زیادی نمیگذرد. به احتمال زیاد ایشان از خانواده های بختیاری اند که از جنوب شرقی افغانستان بدین منطقه امده اند.
در بخش غربی واحه هرات نیز گروه کوچکی از بختیاری های فارسیوان و تاجیک گزارش شده است که تعداد انها در دهه 1360-1370 شمسی حدود 925 خانوار تخمین زده شده است(میرزا محمد تقی خان : نیز رجوع کنید به ادامک ج3 ص 53، ذیل برنجی).
در کتاب سفرنامه لرستان و خوزستان نوشته بارون دوبد نیز اومده که: بسیار محتمل است که بخشی از این ایل بزرگ در افغانستان سکونت داشته باشند، زیرا در کتاب مونت استوارت الفینستن درباره این کشور میخوانیم «در میانخیل قریب 3000 خانوار هست که یک چهرم انها از ایل بختیاری هستند و گفته میشود اساسا از ساحل رود تیگرس امده اند و شمار انها در جنوب باختری ایران بسیار زیاد است . حدود 700 یا 800 خانوار از انان در درن بند و قریب 500 خانوار در مرغا سکونت دارند».
علامه ملا فیض محمد کاتب زیر عنوان «فرقه بختیار» آورده است:«این فرقه در اصل از ایل بختیاری متوطن جنوب مائل بغرب اصفهان ایران است و بعضی ایشان را سید پنداشته و عده¬ای از ایشان در بخارا و هزارخانه در درابن مخلوط با فرقه مئی¬خیل و هفتصد و پنجاه خانه در مرغه و قرب پنجصد خانه در پشاور به محله جداگانه معروف به مرویها سکنی و مأوی دارند. و از جمله ساکنان پشاورشان به ایرانیت و مذهب شیعیت خود باقی و دارای مردان کار و نزد انگلیس از راست رفتاری و سلوک نیت معتبر و مأمور کارهای عمده و اخلاص شعار و مخلطوین با افغان شان سنی متعصب و از مذهب آبائی خویش بری و بیزارند.»
.







